Thursday, August 21, 2008

اگر نوشته ای را بخوانم که خون در رگانم منجمد کند، چندان که هيچ اتشی نتواند ان را خاموش کند، ان نوشته را شعر خواهم دانست و اگر نوشته ای بخوانم و ديگر سرم را بر گردنم احساس نکنم ، يقين خواهم کرد انچه خوانده ام شعر بوده است.
اين پنجره، دريچه ايست رو به باغ و اب و افتاب و اينه.موسيقی که از اين دريچه می شنويد ، صدايی ست دلنشين و رويايی از بانوی هنرمند، مهوش اژير و شعر و سروده از صدای هميشه ماندگار ، بانوی شعر نو، فروغ فرخزاد.