بهار در بهار ازادی
بهار که می ايد هميشه نويد زندگی تازه می دهد و پايان فصل سرد و سخت. من به اميد همين بهاران زيسته ام وان بهاری را انتظار ميکشم که رهايی سر اغاز ان بهار است.سال نو ی پيش رو را به شما شاد باش می گويم هر چند که دلهاتان از زخمه های زمستان استبداد در خون نشسته است اما دلهاتان را به باران بهاری بسپاريد تا مرهم زخمها باشد. و دوباره به شکوفه بنشيند.به اميد بهاری که سر فصلش ازادی و رهايی بر ما خنده ميزند.
بهار مياد بهار مياد
عطر بهار با يار مياد
بوي خوش سنبله ها
داره به اين ديار مياد
بهار مياد بهار مياد
عشق به روزگار مياد
دوباره توي مزرعه
صداي رقص و تار مياد
بهار مياد بهار مياد
بهار با سور و سار مياد
رو سبزه ها تو گلدونا
بنفشه بي قرار مياد
بهار مياد بهار مياد
عاشق و بي قرار مياد
عطر بهار با يار مياد
بوي خوش سنبله ها
داره به اين ديار مياد
بهار مياد بهار مياد
عشق به روزگار مياد
دوباره توي مزرعه
صداي رقص و تار مياد
بهار مياد بهار مياد
بهار با سور و سار مياد
رو سبزه ها تو گلدونا
بنفشه بي قرار مياد
بهار مياد بهار مياد
عاشق و بي قرار مياد
مسعود مجيری. اسفند ۱۳۸۴